مسجدفرشته

نزدیک ایام اعتکاف، پشت چراغ قرمز، گوشه‌ی چهارراه ابن‌سینای اصفهان، بنر تبلیغاتی مراسم اعتکاف مسجد فرشته به چشمم خورد. از اسمی که برای مسجد انتخاب کرده بودند خوشم آمد. چند بار زیر لب گفتم «مسجدفرشته، مسجدفرشته».

گذشت. تا اینکه عصر روز عید سعید فطر، نزدیکی‌های غروب به بهانه‌ی گردش و بستنی خوردن از خانه بیرون زدیم و بعد از ورود به خیابان خرم از آنجا وارد خیابان شهیدان غربی شدیم و درست موقع اذان جلوی در مسجدفرشته بودیم. مسجدفرشته روبروی مدرسه‌ی سمیه با گنبدی فیرزه‌ای ایستاده بود و به ما سلام می‌کرد. یک دل نه صد دل عاشق گنبد فیروزه‌ایی مسجد فرشته شدیم و چندتا عکس یادگاری هم گرفتیم.

بالای سردر مسجد روی کاشی‌های زیبای فیروزه‌ای و لاجوردی با خطی زیبا و زمینه‌ی سفید رنگ نوشته بود «آرامگاه امام‌زاده عبدالله بن جعفر طیار». از کشفم کلی ذوق‌زده شدم و یاد نمازهای طولانی و کش‌دار مادرم افتادم. با خودم گفتم «خدایا! یعنی اینجا آرامگاه عبدلله بن جعفر همسر حضرت زینب و داماد امیرالمومنینه؟» به خانه که آمدم توی گوگل سرچ کردم. در سایت ویکی پدیا محل دفن عبدلله بن جعفر را بقیع یا جای دیگر نوشته بود. با خود گفتم «یعنی ممکنه این یه جای دیگه همون مسجدفرشته باشه؟» اما فوراً به خاطر آوردم که روی همان کاشی‌های لاجوردیِ بالایِ سر در مسجد نوشته بود «در سال 126 بعد از هجرت باین مکان آمد که نام این مکان که نام قدیمی این محل مسجد شام بود و سن ایشان 93 سال و 120 عدد سید ال نسب مدفون شده‌اند به معماری علی علیای». (دقیقاً عین جملات را نوشتم) این در حالی بود که ویکی پدیا سال درگذشت عبدالله بن جعفر طیار را از 80 تا 90 پس از هجرت در مدینه یا بواء تخمین زده بود. حالا این امام‌زاده عبدلله بن جعفر طیار کدام یک از فرزندان جعفر طیار است، خدا عالم است.

کولر و پنکه سقفی‌های مسجدفرشته تند تند همه جا را باد می‌زد و هوا خنک شده بود. همراه مادر و دخترم درست پشت به ضریح امام‌زاده عبدالله بن جعفر طیار در صف نماز جماعت ایستادیم و نماز خواندیم. بعد از نماز در قسمت زنانه جوانی با حالت بیماری گدایی می‌کرد و خانمی میانسال از داخل زنبیل سفید رنگش بین نمازگزاران نان و پنیر و ریحان پخش می‌کرد. نذری‌اش خوشمزه بود و ریحانِ نان و پنیرش بوی فرشته‌ها را می‌داد.