وقتی پای امام حسین(ع)درمیان باشد

خيلي وقت‌ها با فامیل برسرکاندیدای انتخاباتی اختلاف نظر داشتیم‌. اماسعی می کردیم این اختلافات روی رفت وآمد خانوادگي ما ما اثر نگذارد. بخاطر همین وقتی جاروجنجال انتخابات ۸۸فروکش کرد و محرم آمد به همه زنگ زدیم تا دور هم جمع شویم. برادرم که صدای خوبی داشت زیارت عاشورا را خواند وقتی تمام شد سفره شام را انداختیم. شوهرعمه ام تلویزیون را روشن کرد تا اخبار را ببیند شروع خبر با حمله جمعی به عزاداران امام حسین( ع) شروع شد. همه بادهان بازمانده از تعجب وچشمانی بارانی تلویزیون رانگاه می کردند. برادرم گفت این دیگر دعوای انتخابات نیست این‌ها می‌خواهند دین را نابود کنند. سفره شام جمع شد، بدون این که چیزی ازآن خورده شود. قرار شد علیه این اقدام راهپیمایی برگزارشود. روز راهپیمایی به حوزه رفتم می دانستم که آنروز کلاس هاتشکیل نمی شود. مدیر حوزه دنبال اتوبوسی بود تا ما را راهی کند امادر آن زمان اتوبوسی نبود تا ما را به محل راهپيمايي و تجمع برساند. به هرحال با چند نفر از دوستان سوار ماشین عبوری شدیم. وقتی مقصدمان را به راننده گفتیم از خوشحالی اشک در چشمانش جمع شد و گفت: ” اینکه برای امام حسین می روید خیلی ارزش دارد” آخرسر هم با وجود اصرارهای مکرر ما حاضر نشد از ما كرايه بگيرد. وقتی رسیدیم با سیل جمعیتی از زنان ومردان روبرو شدیم و من فقط نگران این بودم که نکند جمعیت زن و مرد با هم مختلط شوند. نگرانی من بعد از بازگشت از راهپیمایی و با چند برابر شدن جمعیت دوچندان شد. مردها داخل خیابان و خانم‌ها پیاده رو را گرفته بودند. ولی وقتی به پیاده رو رسیدم متوجه شدم که به اندازه یک نفر بین جمعیت زن و مرد فضای خالی فاصله انداخته است. فشاری که در جمعیت خانم‌ها و آقایان بود تا به نامحرم نخورند ستودنی بود. تا مسیر زیادی به خاطر سیل جمعیت خبري از هيچ اتوبوسي نبود و ما مجبور شدیم تاخیابان طیب را پیاده طي کنیم. کم کم دوستان سوار اتوبوس های‌شان شدند و رفتند و من ماندم و خودم. در آن جمعیت به دنبال آشنایی می گشتم. تا این که چشمم به یکی از افراد فامیل‌مان افتاد. از دیدنش خیلی تعجب کردم. او یکی از همان کسانی بود که سنگ تقلب در انتخابات را به سینه میزد. به طرفش رفتم و علت آمدنش به راهپيمايي را پرسیدم. جواب داد:” من فکرمی کردم این یک دعوای انتخاباتی است ولی وقتی پای امام حسین و دین وسط بیاید من هم هستم و ابایی ندارم از این که از راه اشتباهی که رفته بودم برگردم”