بابادوباره دور برداشته بود و سر به سرمادرم می گذاشت چشمش به خانواده همسرش افتاده بود ومی گفت: دخترتان مرا اذیت می کند به من نمی رسد و غر می زند. پدر بزرگ و مادر بزرگ ساده و زود باوری داشتم. پدر بزرگم گفت :«حلالت نمی کنم اگر اذیتش کنی »مادرم در حالی که حرص می خورد از اتاق بیرون رفت من هم به دنبالش رفتم. مادرم با حرص گفت: می بینی چقدر مردها هوای هم دیگر را دارند اما ما زن ها چه؟ تا پای نابودی هم پیش می رویم ,بلاهایی که ما زن ها سر یک دیگر می آوریم داعش بر سر شیعه نمی آورد. لبخندی به صورت پر حرصش زدم و گفتم: :مامان یه شوخی ساده بود به دل نگیر.
حرف مادرم را قبول داشتم نمی دانم چرا ما با اینکه همه از یک جنس هستیم اما هوای همدیگر را نداریم حتی در کارهایی که حق با ماست. جالب این جاست كه در طول تاریخ خواهر شوهر بازی ومادر شوهربازی داشتیم اما برادر شوهر و پدر شوهر همیشه آدم خوبه هاي داستان بودند. زنها خودشان توسط خانم های فامیل خود یا همسر اذیت می شوند و بعد که در جایگاه آنها قرار می گیرند دقیقا همان رفتار را پیش می گیرند و چرا هیچ کس برای شکستن این چرخه قدمی پیش نمی گذارد. بیاد حرف استادم افتادم که می گفت: عامل اصلی ظلم به زن ها, خودشان هستند مگر فمینیسم نبود که به اسم آزادی زن و استقلال مالی، آسایش و راحتی را از او گرفت و کارِ خانه و بیرون را به او تحمیل کرد و او را کارگر کارخانه هاکرد و جیب سرمایه دارها را پر کرد چون زن یک نیروی کار ارزان و کم توقع بود؟ این هم یک مدل دیگر ظلم زنان به خودشان بود اینکه رسم و رسوم غلطی که باعث اذیت خانم ها می شود را خودشان باب کرده اند و روز به روز هم بیشتر می شود. رسم جهیزیه دیدن، هدیه گذاشتن برای خانواده داماد, سیسمونی و رسوم غلط دیگری که نیاز به یک انقلاب فرهنگی دارد.