آرشیو برای: "فروردین 1396"

بخشش

چند روز پیش برای وداع با چند شهید گمنام حرم شاهچراغ نشسته بودم. منتظر نماز مغرب و عشا بودم. دو تا دختر بچه دنبال هم می‌کردند. پای یکی خورد به پای من و افتاد زمین. خودش را انداخت روی شانه‌ام و زد زیر گریه. در حالی که خیلی هق هق می‌کرد دستم را سفت گرفته… بیشتر »

دختر پدری

«مامان این پشتیا چیه خریدی؟ ببر پس‌شون بده به درد نمی‌خورن. پنبه‌زنی هم خوب کلات رو شناخته و چیزای به درد نخورش رو بهت می‌ده.» «بابات گفت بخرم. حالام اگه می‌خوای به بابات بگو.» رگ خواب من خوب دستش آمده. هر چیزی که می‌خرد و من مخالفت می‌کنم یا ان قلتی… بیشتر »

هجرت

همیشه فکر می‌کردم چرا هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه را به هم تبریک می‌گویند. وقتی می‌پرسیدم می‌گفتند چون حکومت اسلامی از هجرت پیامبر از مکه به مدینه شروع شده. دوباره این سوال برایم مطرح می‌شد که خوب به جای هجرت می‌توانند پایه‌گذاری حکومت اسلامی را جشن… بیشتر »

اپسیلون مخالفت

ساعت 5:20 گوشی‌ام زنگ خورد و از خواب بیدار شدم. پنج دقیقه در خواب و بیداری با خودم فکر می‌کردم بلند بشوم یا نه؟ ربع ساعت دیگر بیشتر نمانده بود. پتو را کنار زدم. بلند شدم. به آشپزخانه رفتم و چند دقیقه‌ی دیگر هم جلوی در یخچال نشستم. فکر می‌کردم چه بخورم.… بیشتر »